و چه دلنشين است اين زندگي...

اين وبلاگ جهت ثبت خاطرات و اقدامات براي به دنيا آمدن اولين فرزند ما مي باشد.

دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۰۳

و چه دلنشين است اين زندگي...

۶۹ بازديد

خدايا ممنونم بابت همه نمت هاي خوبي كه به ما دادي.
امروز پرم از شادي لبريز از احساس حس خوب عاشقي
پر از انرژي
ميدوني چرا؟
ديشب خونه عمو هاني دعوت بوديم. به پيشنهاد پدرت زودتر رفتيم كه يه سر بريم لب درياچه خليج فارس خوب حوصلمون سر رفته بود و بعدم اينكه وقتي شما فسقلي ها به دنيا بيايد ديگه خيلي فرصت بيرون رفتن نداريم من  و پدرت.
هوا خوب بود اما يه دفعه طوفان شديدي اتفاق افتاد خيلي شديد.
تمام بلال فروشي ها .و آش فروشي ها گاري هاشون داغون شد اش و بلال ها همه ريختن روي زمين زغال ميريخت رو سر مردم. وحشتناك شده بود.
مه و گرد و غبار كل اسمون رو گرفته بود.
من و پدرت و دايي  حامد داشتيم ميدويديم سمت ماشين كه پدرت گفت بشينيد روي زمين. وقتي نشستيم با دستاشو بدنش شد پناهگاهم. فكر نميكردم اينقدر حواسش بهم باشه. خيلي لذت داشت . مراقبم بود و اين يعني حس بودن.
مادربزرگ و پدر بزرگت سريع رفتن سوار ماشين شدن.
اون وسط دايي حميد و گم كرديم.
وقتي اوضاع يكم اروم شد  دوباره رفتيم نزديك درياچه چند تا عكس بگيريم كه بارون شروع شد. خيلي وحشتناك با شتاب ميزد به زمين.

در عرض 2 دقيقه سراپا خيس شديم.
دايي حميد رو پيدا كرديم و حواسم بهش بود.
اينقدر بارون شديد بود كه شالمو باز كردم كشيدم رو سر پدرتون دايي حامد و حميد.
دايي حميد داشت ميلرزيد از سرما اخه نميدوني يكم لاغره و درست غذا نميخوره كه چاق نشه.
زير الاچيق ها پناه گرفته بوديم اما دايي حميد خيلي ميلرزيد گفتم بدويم سمت ماشين حميد ميلرزه  موافقت كردن و شروع كرديم به دويدن.
بارون به قدري شديد بود كه نميتونستم قدم از قدم بردارم.
يه دستمو دايي حميد گرفته بود و يه دستمو پدرتون. كيفم هم دايي حميد گرفته بود. تا ماشين دويديم.
وقتي سوار شديم مادربزرگتون داشت اشكش در ميومد.
جاتون خالي بود اولش خيلي ترسيده بوديم.خيلي زياد اما خوش گذشت.
بعدهم با همون وضع رفتيم خونه عمو هاني. تا دير وقت هم اونحجا بوديم. كلي خوش گذشت.
وقتي هم اومديم يكمكي با پدرتون گل گفتيم و گل شنيديم .
خيلي شب خوبي بود فسقلي ها.

اينم يادم رفت بگم از عمو هاني و زنعمو لباس گرفتيم پوشيديم اخه خيس خيس شده بوديم.

دلم نيومد ننويسم اين خاطره رو.

شايد سالها بعد دوباره تكرار بشه.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.