يك شب تلخ

اين وبلاگ جهت ثبت خاطرات و اقدامات براي به دنيا آمدن اولين فرزند ما مي باشد.

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۰۳

يك شب تلخ

۱۴۵ بازديد

فردا نوبت دكتر دارم اما يكم مستاسلم براي رفتن.
دليلش رفتار ناپسند ديشب پدرت بود. دليل رفتارشو نميدونم و نميخوام كه بدونم اما حق همچين رفتاري رو نداشت. به هيچ وجه.
بابت رفتار ديشبش هرگز نمي بخشمش. از ديشب يه بغض تو گلومه احساس خفگي ميكنم. تا سحر گريه كردم .
مادربزرگتم خونمونه. خسته شدم. الان دو هفته است كه اينجاست.
امروزم رفتم مسجد نمازمو خوندم تا يكم اروم شدم. ولي.....

اينقدر ديشب اذيت شدم و عصبي شدم كه نتونستم چيزي بخورم افطار. تمام تنم ميلرزيد حالا مهمون بوديم خونه عمو.

اينقدر عصبيم كرد كه يه حرف بد بهش زدم و لعنت فرستادم به پدربزرگت.

بابت اين رفتار خودم هم خيلي ناراحتم.

خداياااااااااااااااااااااااااااااا

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.