سفر چهار روزه

خيلي وقته چيزي ننوشتم براي شما.
راستش خيلي درگير كار و زندگي بودم وقت نداشتم.
امروز دلم هواي شمارو كرد و گفتم دستي بر قلم كه نه بر كيبرد بيارم.
واقعيتش هفته پيش هفته خوبي بود يعني اخر هفته خيلي خوب بود.
چهارشنبه با پدر بزرگ و مادر بزرگتون رفتيم خمين اخه مراسم چهلم شوهر خاله ام بوذ پنج شنبه جاتون خالي پنج شنبه صبح رفتيم محلات با پذرت و مادربزرگت اونجا خيلي خوش گذشت نهارم مهمون پدرت بود واي چه ديزي خوشمزه اي سفارش داد خيلي عالي بود .
جالب اينجا بود كه پدرتون اولين بار ميومد محلات و خيلي خوش گذشت بهش. خيلي خوشش اومده بود.

جمعه هم كه ميخواستيم برگرديم تهران من پيشنهاد دادم كه براي نهار بريم خوانسار اخه اونجا هم خيلي زيباست كه پدرت اونجارو هم ببينه.كلي خوشش اومد لذت برد خستگيمون در اومد. ويه اتفاق خوب افتاد. بازم من پيشنهاد دادم ما كه تا اينجا اومديم تا اصفهان راهي نيست. بريم يه سري به عمه ام هم بزنيم. خلاصه راهي شديم و رفتيم سمت اصفهان. 1.5 بعد اصفهان بوديم . خيلي خوش گذشت جاتون واقعا خيلي خالي بود. عالي بود. بعد شام هم رفتيم پل خواجو و سي و سه پل.
بازهم پذزرت اولين بار بود كه ميومد اصفهان. خيلي خوشش اومد.
ديروز صبح هم رفتيم ميدون امام. كلي خوش كگذشت بهمون. واي نميدونيد ميدون امام چه صنايع دستي زيبايي داشت. يه سري بودن كه جديد بودن محشر بودن.
راستي از ونجا براي عمه تون يه تابلوي خوجل خريديم كه براي خونشون ببريم.
ديروز بعداز ظهر هم كه حركت كرديم به سمت تهران و غروب رسيديم.
خيلي عالي بود يه سفر چهار روزه بسيار عالييييييييييييييييييييييي